اورنج در گویش محلی منطقهی کویر، بهمعنی موریانه است و فرهنگ معین کلمه موریانه را با نام حشره ریونجه برابر دانسته است . ریونجهه یا همان اورنج که آهن و فولاد را تباه می کند و این عنوان بر صدر رمان 290 صفحهای زهرا بیگی نشسته است.
****
در رمان اورنج، نگار شخصیت اصلی داستان، علت ناملایمات زندگی و بدبختی خود را، حاصل رفتارهای خانوادهی علیخان در گذشته میداند و سعی میکند که از ایشان انتقام بگیرد و در همین راستا دختر علیخان، ستاره، را هدف قرار میدهد و با کینهتوزی در راه ازدواج او سنگ اندازی میکند. نگار مرتب به جمال که عاشق و دلباختهی ستاره است؛ اطلاعات غلط میدهد تا مانع این ازدواج شود. از طرفی بیماری مادر ستاره نیز عاملی برای افزایش تلاطم در این خانواده میشود و به نگار کمک میکند تا از این موضوع بهرهبرداری نماید. او میداند ستاره در موضوعی که کودکیاش را تلخ کرده مقصر نیست، ولی با تکیه بر ذات مخرب خود و برای انتقام از علیخان، مبادرت به قربانی کردن این دختر بیگناه میکند و بدون عذاب وجدان و بسیار آگاهانه این روش را انتخاب کرده و استفاده از آن را حق طبیعی خود میداند و ماجراهایی ناخوشایندی را رقم می زند…
بخشی از کتاب: فقط به داخل کوچه خیره شده بود. به آنجا که خاطراتش را مدفون میدید؛ آنجا که هنوز هم از صدای نفسهای جمال و تلألؤ چشمان خوشرنگش آکنده بود. به قلب شکستهی خود میاندیشید، به قلبی که دیگر تپش روزهای قبل را نداشت. بهشکلی فرق میکرد. ضربانش او را بهسمت دنیایی تاریک و بیهدف میبرد. تیک، تیک در گوشش صدا میکرد، صدایی محکم. و بعد انگار میترکید و هزار تکّه اندوه را به چشمان اشکبار ستاره فرو میریخت. دنیا دیگر در نظرش خاکگرفته و بیرنگ بود. کاشکی مثل مادرش هیچچیز را درک نمیکرد! خوش به حال مادر! بیخبری هم عالمی است. باور نمیکرد که جمال اینچنین با او لج کند!